جدول جو
جدول جو

معنی حرب بدا - جستجوی لغت در جدول جو

حرب بدا
زودگذر، با سرعت گذشتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حرف ندا
تصویر حرف ندا
در علوم ادبی و در دستور زبان حرفی که با آن کسی را بخوانند و توجه او را جلب کنند مانند ایا، یا، ای
فرهنگ فارسی عمید
عالم به فنون جنگ: سوم شجاع و مبارز حرب دان و سلاح شناس. (سندبادنامه ص 318)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
باب حرب بغداد، محله ای به بغداد نزدیک قبر احمد بن حنبل. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ بَ دَ)
شمس قیس گوید: کافی است اعجمی که در وصل بدل همزۀ ملینه در لفظ آرند چنانکه بندگک و بندگی و بندگان و دایگک و دایگی و دایگان. (المعجم فی معاییراشعارالعجم ص 172). و رجوع به حروف بدل و ’گ’ شود
لغت نامه دهخدا
(حَ فِ نِ)
حرف دعا. شمس قیس در عنوان حرف ندا و دعاآرد: الفی است که در اواخر اسامی معنی ندا دهد، چنانکه خداوندا و شاها و جانا. و در اواخر افعال معنی دعا دهد، چنانکه بیایدا، برودا و چنانکه شاعر گوید:
منشیندا از نیکوان جز تو کسی بر جای تو
کم بیندا جز من کسی آن روی شهرآرای تو.
(المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 155).
حرف ندا در پایان اسم درآید و حرف دعا بیشتر پیش از حرف آخر فعل افزوده شود و گاه حرف ندا را حرف دعا نیز خوانند. رجوع به حرف دعا و حروف ندا شود
لغت نامه دهخدا
(حَبْ بِ بَ دَ)
افیون، حب ترک تریاک. حکیم مؤمن گوید: جهت درد سر مزمن و ضعف معده و جگر نافع و قاطع عادت افیون است. صفت آن: تاتورۀ سیاه، زنجبیل، ریوند چینی به قدر نخودی بسازند. از یک تا دو سه عدد بقدر مزاج هر کس میتوان خورد. (تحفه، قسم 2، باب 2)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حرب دان
تصویر حرب دان
عالم به فنون جنگ
فرهنگ لغت هوشیار